میدونی خدا جون البته مطمئنم که میدونی

 یعنی مگه میشه چیزی تو سر من باشه که

 تو ندونی خیلی وقته دلــم میخواد باهات یک

 یک درد دل حســــــابی بکنم اما نمیدونم چرا

 باهام قهر کردی دیگه جوابم نمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟

 خدا جون تو که خدایی و از دست من خسته

 شدی تکلیف من پس چی میشه با  این آدما

 خدا جون خیلی دلم گرفته نمــیدونم از کجاش

 بگــم  میبینی درد بی هــــم زبونی تو این کرٌه

 خاکی هفت میلیاردیت منو مجبور کـــرده تا الان

 بیدار بشینم واست نامه بنویسم فقط ای   کاش

 پستچیت نامه رو نندازه اشغالی نمیدونم یا   نره

 جزء  نامه های   بایگانی خاک بخوره خــــدا  جون

 بنده ئ ضعیفت بودم تو همه سالهای عمرم خطا

 کردم پشــیمونم اومدم درگاهت طــلب عفو کنم

 درمونده ام و بی پناه تو که همیشه پناه هــــمه

 آدمای خوب و بدت بودی تو که همیــــشه تا من

 دستمو میبردم آســـــمون خوابمو میدادی تو که

 تو که همیشه توبه پذیر من روسیاه بودی چی

 شده اینبار جوابم نمیدی خدا جون میدونم هرگز

 کسی از نظرت دور نمیشه بیا یک بار دیگه این

 بنده سر تا پا گناهتو بحرمت این پهلوی شکسته

 فاطمه الزهرا شرمنده کن

            خدا جون ................